سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علمی -فرهنگی -هنری و سیاسی

دلم گرفته ای دوست ...

    نظر

از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان
باشد زان میانه یکی کارگر شود


شاید همیشه فرصت برای نوشتن نداشته باشم ... شاید روز های عمرم کمتر از اون چیزی باشه که براش نقشه کشیدم ...شاید ... داشت یادم می رفت سلام!
امروز  یه چیزیم شده ... خودم می دونم ... اما نمی دونم چمه ... گاهی سعی می کنم به یه چیزی فکر نکنم ... شاید از خجالتمه ... آره خجالت می کشم همینه ... از کی؟ از خودم ... نه! از خودم ... آره همینه ... چیزی نمونده ... روم نمی شه ... با چه رویی برم ؟ برم بگم سلام ... ریحانه اومد ولی حتی اندازه یه گل ریحون هم بوی خوش از کاراش نمیاد ؟... خدایا چرا تو این شرایط ؟ احساس می کنم خدا داره هر لحظه بهم ثابت می کنه که ریحانه هیچ کی رو به جز من نداری ... دلم گرفته ... باید خالص برای من بشی و بیای ... روزها و ساعت ها به خاطرش اشک ریختم ... حالا که دارم بهش می رسم ... احساس می کنم  اشکام خشک شده ... نه اینکه اشک نداشته باشم ها نه ... اتفاقا با این اتفاقای اخیر دور برم بیشتر از همیشه آماده اشک ریختنم ... بغض داره خفم می کنه دلم گرفته اما ...خدایا من که جز تو کسی رو ندارم ...نکنه بیام و دست خالی برگردم ... می گن اونجا عند آمال و آرزو های یک انسان ... منم می دونم ولی... خدایا ازت خجالت می کشم ...خدایا با چه رویی به خونه ات نگاه کنم ... خدایا یعنی من خونه ات ومی بینم ... اگه عمر من هم به همین حسرت بس بود چی؟ خدایا ... داره اشکام میاد و می نویسم چون می دونم چیزی جز این نوشته که درد دل من و تو ارزش اشک ریختن نداره ولی چرا داره اشکام میاد و بغض خفه ام می کنه ؟! ... خدایا همه چیز و که نمی شه گفت ... اعوذ بالله من شر نفسی ... خدایا هیچ چیز بدتر از اشک ریختن با بغض نیست مثل یه سد می مونه که داره فرو می ریزه ... یه قولایی بهت داده بودم ... شکست ... یه قرارهایی باهم گذاشته بودیم ... اونا رو هم وفا نکردم ... یه حرفایی بهت زدم ... پاش نموندم ... می خوای بازم رام بدی ... آره؟! نه تو چرا اینجوری خدا... ؟!!!!! خدایا تو این چند وقت به یه چیزایی نگاه کردم که لیاقت چشمام و نداشتن ...خدایا یه چیزایی توی گوشم زمزمه شد که... خدایا این چند وقت حرفایی زدم که .... ای خدا یعنی من و می بخشی؟ خدااااااااااااااااااااااا  کنارم بمون ! من دارم میام اما ... لباسم سفید و دلم سیاست ... خدایا مکه ... من هنوز باورم نمی شه شاید مثل یه خواب می مونه ... یه عکس گذاشته ام جلوم و آدمهای عاشق توی اون عکس و نگاه م یکنم که دارند دورت مثل پروانه می گردن ... یعنی من و هم عاشق می شم ... با این دل پاره پوره ؟! با این دل زخمی که یه جای سالم توش نیست ؟! ... خدایا چرا تو اینقدر خوبی ؟
اضافه نوشت :
1- برام دعا کنید اینقدر زنده بمونم که خونه خدا رو ببینم نه بیشتر ! روز نهم از برج پنج سال یک هزار و سیصدو هشتاد و شش !
2- برای پست قبلی و طولانی بودنش شرمنده !
3- ببخشید که تازگی ها کامنت برای هیچ کی نمی ذارم به خدا نزدیک امتحاناست ... فقط کانکت می شم و به روز می کنم تو مسنجر هم نمی رم !
4- خدایا !
ما اگر بد کنیم , تو را بنده های خوب, بسیار است .
تو اگر مدارا نکنی ما را خدای دیگری کجاست؟! و ...
خدایا!
معرفت بندگی نصیب فرما ! حال نیایش و روح عبادت!
خدایا ! تو ستار العیوبی وگرنه هرکسی که مرا می شناخت لحظه ای را در کنارم سر نمی کرد...
خدایا ... ( در گوشت خواهم گفت آن لحظه که مرا در آغوش خاک بگذارند ) این دل گرفته با تو آروم می شه فقط !
5- می خوام روز شمار کنم و هر روز یه گناهی رو بذارم کنار ... نمی خوام وقتی رسیدم اونجا از خجالت نتونم نفس بکشم !(می دونم اینا بهونست ..برای دل زمینی خودم ... می دونم تو همیشه کنارمی ...می دونم اگه تو نبودی که ... می دونم می خوای همیشه این جوری باشم ...)
6- الهی عاقبت به خیر بشیم ...

الهی و ربی من لی غیرک